[سوره النساء (4): آيه 136]
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيداً (136)
تفسير نور، ج2، ص: 409
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خداوند و پيامبرش و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده و كتابى كه پيشتر فرستاده است، (به همه ى آنها) ايمان (واقعى) بياوريد. و هر كس به خدا و فرشتگان و كتب آسمانى و پيامبرانش و روز قيامت كفر ورزد پس همانا گمراه شده است، گمراهى دور و درازى.
نكته ها:
مراد آيه يا آن است كه: اى مؤمنان! گامى فراتر نهيد و به درجات بالاتر دست يابيد، يا آنكه بر ايمانتان براى هميشه استوار بمانيد و اندكى از آن عدول نكنيد.
ايمان داراى درجاتى است، چنان كه در آيات ديگر نيز مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «1» كسانى كه هدايت شدند خداوند به هدايت آنان بيافزايد، «لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ» «2» تا ايمانى بر ايمان خويش بيافزايند.
پيامها:
1 مؤمن، بايد تلاش كند تا خود را به مرتبه ى بالاترى از ايمان برساند.«3» «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» 2 اديان آسمانى، هدف و حقيقت واحدى دارند، همچون كلاسهاى يك مدرسه كه تحت نظارت يك مدير است.«الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ» 3 ايمان به همه ى پيامبران و كتابهاى آسمانى، لازم است. «آمَنُوا»، «وَ مَنْ يَكْفُرْ»، «فَقَدْ ضَلَّ»
تفسير نمونه، ج4، ص: 166
شان نزول:
از" ابن عباس" نقل شده كه اين آيه در باره جمعى از بزرگان اهل كتاب نازل گرديد مانند عبد اللَّه بن سلام و اسد بن كعب و برادرش اسيد بن كعب و جمعى ديگر، زيرا آنها در آغاز خدمت پيامبر ص رسيدند و گفتند:
ما به تو و كتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عزير ايمان مى آوريم ولى به ساير كتابهاى آسمانى و همچنين ساير انبياء ايمان نداريم آيه نازل شد و به آنها تعليم داد كه بايد به همه ايمان داشته باشند «1».
تفسير:
با توجه به شان نزول، روى سخن در آيه به جمعى از مومنان اهل كتاب است كه آنها پس از قبول اسلام روى تعصب هاى خاصى تنها اظهار ايمان به مذهب سابق خود و آئين اسلام ميكردند و بقيه پيامبران و كتب آسمانى را قبول نداشتند اما قرآن به آنها توصيه ميكند كه تمام پيامبران و كتب آسمانى را به رسميت بشناسند، زيرا همه يك حقيقت را تعقيب ميكنند، و بدنبال يك هدف هستند و از طرف يك مبدء مبعوث شده اند (اگر چه همانند كلاسهاى مختلف تعليم و تربيت سلسله مراتب داشته اند و هر كدام آئينى كاملتر از آئين پيشين آورده اند).
بنا بر اين معنى ندارد كه بعضى از آنها را بپذيرند و بعضى را نپذيرند، مگر يك حقيقت واحد تبعيض بردار است؟ و مگر تعصبها ميتواند جلو واقعيات را بگيرد؟، لذا آيه فوق ميگويد:" اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبرش (پيامبر اسلام) و كتابى كه بر او نازل شده، و كتب آسمانى پيشين، همگى ايمان بياوريد".
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ).
قطع نظر از شان نزول فوق، اين احتمال نيز در تفسير آيه هست كه روى سخن به تمام مومنان باشد، مؤمنانى كه ظاهرا اسلام را پذيرفته اند اما هنوز در اعماق جان آنها نفوذ نكرده است، اينجا است كه از آنها دعوت ميشود كه از صميم دل و در درون جان مؤمن شوند، و نيز اين احتمال وجود دارد كه روى سخن به همه مؤمنانى باشد كه اجمالا به خدا و پيامبر ايمان آورده اند اما به جزئيات و تفاصيل معتقدات اسلامى آشنا نشده اند، اينجا است كه قرآن دستور مىدهد: مومنان واقعى بايد به تمام انبياء و كتب پيشين و فرشتگان الهى ايمان داشته باشند، زيرا عدم ايمان به اينها مفهومش انكار حكمت خداوند است آيا ممكن است خداوند حكيم انسانهاى پيشين را بدون رهبر و راهنما گذاشته باشد تا در ميدان زندگى سرگردان شوند؟! آيا منظور از ايمان بفرشتگان تنها فرشتگان وحى است، كه ايمان به آنها از ايمان به انبياء و كتب آسمانى غير قابل تفكيك است و يا همه فرشتگان؟
زيرا همانطور كه بعضى از آنان در امر وحى و تشريع دست در كارند، جمعى هم مامور تدبير عالم تكوين هستند، و ايمان به آنها در حقيقت گوشه اى از ايمان به حكمت خدا است.
و در پايان آيه سرنوشت كسانى را كه از اين واقعيتها غافل بشوند بيان كرده، چنين ميفرمايد:" كسى كه به خدا و فرشتگان، و كتب الهى، و فرستادگان او، و روز بازپسين، كافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است".
__________________________________________________
(1) تفسير مجمع البيان و المنار.
ترجمه الميزان، ج5، ص: 183
در اين آيه شريفه مؤمنين را با اينكه ايمان آورده اند دستور مىدهد براى بار دوم ايمان بياورند و اينكه گفتيم براى بار دوم ايمان بياورند به خاطر دو قرينه بود، قرينه اول اينكه متعلق ايمان دوم را بطور تفصيل شرح مىدهد و مىفرمايد: به خدا و رسول او و كتاب او ايمان بياوريد ... و قرينه دوم اين است كه تهديد كرده كه اگر به تك تك اين جزئيات و تفاصيل ايمان نياوريد به ضلالتى بعيد گمراه شدهايد، پس معلوم مىشود كه مراد از ايمان اول ايمان بطور اجمال و سر بسته و در بسته است و مراد از ايمان دوم، ايمان به تفاصيلى است كه در آيه بيان نموده و حاصل مضمون آيه اين است كه مؤمنين بايد ايمان سربسته و اجمالى خود را بر تك تك اين جزئيات بگسترند، براى اينكه اين جزئيات معارفى هستند كه به يكديگر مرتبط و وابستهاند و هر يك مستلزم بقيه است.
پس خداى سبحان كه معبودى به جز او نيست، داراى اسماء حسنا و صفات عليايى است و همين خود باعث آن شده، كه خلائقى خلق كند و آنها را به سوى آنچه مايه رشد آنان و سعادتشان است ارشاد و هدايت كند و سپس همه آنها را كه نسلا بعد نسل مىميرند در روز جزا يك جا مبعوث نموده و به سزاى اعمالشان برساند و اين غرض وقتى حاصل مىشود كه رسولانى مبشر و بيمرسان مبعوث نموده، كتابهايى با آنان نازل كند تا آن رسولان به وسيله آن كتب در بين مردم در آنچه اختلاف مىكنند حكم كنند و نيز در آن كتب معارف مبدأ و معاد و اصول شرايع و احكام را براى خلق بيان كند.
پس ايمان به يكى از آن حقايق و معارف تمام نمىشود مگر با ايمان به همه آن معارف، بدون اينكه يكى از آنها استثناء شده و در نتيجه به بعضى از آنها ايمان بياورند و به بعضى ديگر كفر بورزند كه اگر چنين كنند در حقيقت به همه كفر ورزيدهاند، چيزى كه هست اگر علنى باشد، كافر و اگر باطنى باشد، منافق خواهند بود.
و يكى از مصاديق نفاق اين است كه مؤمنى كه اظهار ايمان مىكند روش و مسيرى را پيش بگيرد كه در آخر منتهى شود به رد بعضى از آن معارف و احكام، مثلا از مجتمع مؤمنين كنار بكشد و به طرف مجتمع كفار نزديك گردد و آنها را دوست خود بگيرد و خردهگيرىهايى كه آنان به دين و اهل ايمان دارند تصديق كند و يا اعتراض و استهزايى كه آنان نسبت به حق و اهل حق دارند بپذيرد و به همين جهت بوده كه خداى تعالى بعد از اين آيه متعرض حال منافقين شده و آنان را به عذاب اليم تهديد كرده است.
اين معنايى كه ما براى آيه مورد بحث كرديم، معنايى است كه ظاهر آيه بدان حكم مىكند و درستترين معنا و موجهترين وجوهى است كه براى آيه ذكر كردهاند، از آن جمله بعضى از مفسرين گفتهاند: مراد از جمله:" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا ..." اين است كه" هان اى كسانى كه در ظاهر ايمان آورده و به خدا و رسول او اقرار كردهايد، در باطن نيز اقرار كنيد تا ظاهر شما با باطنتان موافق باشد.
بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله:" آمنوا- ايمان بياوريد"،" اثبتوا على ايمانكم" است يعنى هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر ايمان خود استوار و پاى بر جا بمانيد و دست از ايمان بر نداريد.
بعضى ديگر گفته اند: اصلا خطاب در اين آيه متوجه مسلمين نيست تا اشكال شود چه معنا دارد كه به دارندگان ايمان بفرمايد: ايمان بياوريد بلكه خطاب متوجه مؤمنين از يهود و نصارا است و معناى آيه اين است كه:" هان اى كسانى كه به تورات و انجيل و آورندگان آن دو ايمان داريد، به خدا و رسول او يعنى خاتم الانبياء (ص) و نيز به كتابى كه بر آن جناب نازل شده يعنى قرآن كريم ايمان بياوريد.
و اين وجوهى كه ملاحظه فرموديد هر چند در جاى خود صحيح است و ليكن قرائن كلاميه دلالت بر خلاف آن دارد و از همه اين وجوه بى پايه تر، وجه اخير است.
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴿۱۹﴾
و همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به خود فراموشي گرفتار كرد نباشيد، و آنها فاسق و گنهكارند.(۱۹)
سوره ۵۹: الحشر - جزء ۲۸
لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ
اگر اين قرآن را بر كوهي نازل ميكرديم ميديدي كه در برابر آن خشوع ميكند و از خوف خدا ميشكافد
سوره ۵۹: الحشر - جزء ۲۸