معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان گرامی مطالب این وبلاگ بر اساس آیات و روایات و احادیث مستند شکل گرفته است. ضمنا دلیل انتخاب قالبی با حرم زیبای امام حسین علیه السلام و سلام به ایشان این هست که در ایام ماه رمضان سال ۹۰ زلزله ای درونی رخ داد... ملتمس دعای دوستان هستم.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 42723
تعداد نوشته ها : 38
تعداد نظرات : 14
Rss
طراح قالب

 از عثمان بن عيسى، از كسى كه براى او باز گفته كه گويد: به امام صادق (ع) گفتم: دو آيه در قرآن خدا است عز و جل كه آنها را مى‏ جوئيم و نمى‏ يابيم، فرمود: آن دو كدامند؟ گفتم: قول خدا عز و جل (60 سوره مؤمن):

«مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»، ما او را مى‏ خوانيم و اجابتى دريافت نمى‏ كنيم، فرمود: به نظر تو خداوند وعده خلافى مى‏ كند؟

گفتم: نه، فرمود: پس اين از چه راه است؟
گفتم: نمى‏ دانم،

فرمود: ولى من به تو خبر مى‏ دهم، هر كه خدا عز و جل را اطاعت كند در آنچه به او فرمان داده است و سپس او را از جهت دعا بخواند، خدا اجابت كند،

گفتم: جهت دعا چيست؟
فرمود: راه دعا اين است كه خدا را سپاسگزارى و حمد كنى و نعمتى كه به تو داده است ياد آور شوى و سپس او را شكر گزارى و سپس صلوات فرستى بر محمد (ص) و آلش و سپس گناهان خود را ياد كنى و بدان‏ها اعتراف نمائى و سپس از آنها به خدا پناه برى، اين راه دعا است،

سپس فرمود: آيه ديگر چيست؟

گفتم: قول خدا عز و جل (39سوره زمر): «و هر آنچه را از هر چه باشد خرج كنيد عوضش را مى‏ دهد و او بهترين روزى دهنده‏ ها است»، من خرج مى‏ كنم و عوضش را

نمى‏ بينم،

فرمود: به نظر تو خدا عز و جل خلف وعده مى‏ كند؟

گفتم: نه، فرمود: پس اين از چيست؟

گفتم: نمى‏ دانم،

فرمود: اگر چنانچه هر يك از شماها مالى را از راه حلالش به دست آورد و آن را در راه حلالش خرج كند و هيچ درهمى (ريالى) خرج نكند جز آنكه به او عوض داده شود.

 

                        أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، ج‏6، ص: 69

جمعه شانزدهم 4 1391 14:21

حضرت صادق عليه السلام فرمودند:

هيچ قلبى نيست مگر اينكه داراى دو گوش است در كنار يكى از آنها فرشته‏اى كه ارشاد و راهنمائى بسعادت و كمال ميكند و در كنار گوش ديگر شيطانى است گمراه‏كننده (انسان استعداد انتخاب هر دو راه را دارد). اين يك او را وادار مينمايد و ديگرى باز ميدارد. شيطان او را به معصيت و نافرمانى دستور ميدهد و فرشته او را از مخالفت و تمرد فرمان الهى ميترساند

 

 كافى ج 2 ص 266

سه شنبه سیزدهم 4 1391 19:16

 امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خداوند متعال عقل را آفريد و آن نخستين آفريده ‏اى است كه آن را از روحانيين از سمت راست عرش از نور خودش آفريد.
آنگاه به او فرمود:

روى به من آور، او نيز روى آورد.

سپس به او فرمود:

روى از من بگردان، او نيز روى بگردانيد.

خداوند متعال فرمود: تو را آفريده بزرگى آفريدم و تو را بر همه آفريدگانم گرامى داشتم.

                        الخصال شيخ صدوق / ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 409

پنج شنبه یازدهم 3 1391 23:29

نوزده پرسش كه امام صادق در مجلس منصور از پزشك هندى پرسيد

منصور خليفه عباسى گفته: روزى جعفر بن محمد صادق (ع) به مجلس منصور آمد. مردى هندى كه كتابهاى مطب مى‏ خواند نزد منصور بود. جعفر بن محمد نيز گوش مى‏ داد. چون هندى از خواندن فراغت يافت به امام گفت: خواهى كه از دانش خود ترا بياموزم؟. امام گفت: نه زيرا آنچه من مى‏ دانم از دانش تو بهتر است، طبيب پرسيد تو از طب چه مى‏ دانى؟. گفت: من حرارت را با سردى و سردى را با گرمى و رطوبت را با خشكى و خشكى را با رطوبت درمان مى‏ كنم و كار تندرستى را به خدا وامى‏ گذارم و براى تندرستى دستور پيامبر را به كار مى‏ برم كه گفته: شكم خانه درد است و پرهيز درمان هر درديست و تن را به آنچه خوى گرفته بايد عادت داد.
طبيب گفت: طب جز اين چيزى نيست. امام گفت: مى‏ پندارى كه من اين دستورها را از كتابهاى بهداشتى ياد گرفته ‏ام؟. گفت: آرى. امام گفت: من اينها را از خدا فرا گرفته‏ ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟. طبيب گفت: بلكه من. امام گفت: هر گاه چنين است من از تو پرسشهايى مى‏ كنم تو پاسخ ده. گفت: بپرس. امام گفت:

چرا در جمجمه سر چند قطعه است؟ گفت: ندانم.

پرسيد چرا موى سر بالاى آن‏ست؟. گفت: ندانم.

پرسيد چرا پيشانى موى ندارد؟. گفت: ندانم،

پرسيد چرا در پيشانى خطوط و چين است؟. گفت: ندانم.

پرسيد چرا ابر وى بالاى ديده است؟. گفت: ندانم.

پرسيد چرا دو چشم مانند بادام است؟. گفت: ندانم.
 پرسيد: چرا بينى ميان آنهاست؟. گفت: ندانم.

پرسيد، چرا سوراخ بينى در زير آن است؟. گفت:ندانم

پرسيد: چرا لب و سبيل بالاى دهان است؟. گفت: ندانم.

پرسيد چرا مردان ريش دارند؟. گفت: ندانم پرسيد:
چرا دندان پيشين تيزتر است و دندان آسيا پهن است و دندان بادام شكن بلند است؟ گفت: ندانم پرسيد:
چرا كف دستها موى ندارد؟. گفت: ندانم

پرسيد چرا ناخن و موى جان ندارد؟. گفت: ندانم.

پرسيد چرا دل مانند دانه صنوبر است؟ گفت: ندانم،

پرسيد: چرا شش دو پاره است و در جاى خود حركت كند؟.
گفت: ندانم.

پرسيد: چرا دل خميده است؟. گفت: ندانم.

پرسيد: چرا كليه چون دانه لوبياست؟.
گفت: ندانم.

پرسيد: چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا نمى‏ گردد؟. گفت: ندانم.

پرسيد: چرا گامهاى پا ميان تهي‏ست؟. گفت: ندانم.
امام به او گفت: من علت اينها را مى‏ دانم. طبيب گفت: بيان كن. امام گفت:

جمجمه چون ميان پا تهى‏ست از چند پارچه آفريده شده هر گاه پاره پاره نبود ويران مى ‏شد. چون از چند پاره فراهم شده از اين رو ديرتر مى‏ شكند.

و موى بر فراز آن است چون از ريشه آن روغن به مغز مى‏ رسد و از سر موها كه سوراخ است بخارات بيرون مى‏ رود و سرما و گرماى به مغز وارد مى‏ شود رفع شود.

پيشانى موى ندارد براى آنكه روشنى به چشم برساند خطهاى آن براى آن‏ست كه عرق و رطوبتى كه از سر فرو ريزد نگاه دارد و ديده را از آن نگاه داشته به اندازه‏ يى كه انسان بتواند آن را پاك كند مانند رودخانه‏ ها كه روى زمين آبها را نگاهدارى مى‏ كند.

دو ابرو را بالاى دو ديده نهاد تا روشنى را به اندازه بدانها برسانند. اى طبيب نمى‏ بينى‏ آنكه نور زيادى بر وى افتد دست خود را بالاى ديدگان خود سپر مى‏ كند تا با اندازه روشنى به ديده‏اش برسد و از زيادى آن پيش‏گيرى كند.
بينى را ميان دو چشم نهاد تا روشنايى را برابر ميان آنها پراكنده كند،

چشم را چون بادام ساخت تا ميل دواء در آن برود و بيرون آيد. هر گاه ديده چهار گوش يا گرد بود ميل در آن درست وارد نمى‏ شد و دوا را به همه آن نمى‏ رسانيد و درد آن درمان نمى‏ شد.

سوراخ بينى را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن فروريزد و بوى از آن بالا رود و هر گاه در بالا بود نه فضولات از آن فرود مى ‏آمد و نه بوى را درمى‏ يافت،

سبيل و لب را بالاى دهان آفريد تا فضول آن از مغز فرود آيد نگاه دارد و خوراك و آشاميدنى با آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از خويشتن دور گرداند.
براى مردان ريش آفريد تا از كشف عورت در امان باشند و مرد و زن از يك ديگر جدا شوند. دندانهاى پيشين را تيز آفريد تا خاييدن و گزيدن آسان گردد و دندانهاى كرسى را پهن آفريد براى خرد كردن و خاييدن و دندان نيش را بلند آفريد تا دندانهاى كرسى را استوار كند چون ستونى كه در بنا به كار مى‏رود.
دو كف را بى‏ مو آفريد تا سودن بدانها واقع گردد هر گاه موى داشت آدمى آنچه را دست مى‏ كشيد در نمى ‏يافت

و موى و ناخن را بى‏ جان آفريد چون بلندى آنها بد نما و بريدن آنها نيكوست هر گاه جان داشتند بريدن آنها درد مى‏ كرد.

دل را مانند تخم صنوبر ساخت چون وارونه است. سر آن باريك ساخت تا در رئه‏ ها در آيد و از باد زدن آن رئه خنك شود تا مغز از گرمى خود نسوزد.
رئه را دو پاره ساخت تا دل در درون آن درآيد و از جنبش آنها خنك گردد،

كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و همه آن به دور شكم بيفتد و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بيرون رود.

كليه را مانند دانه لوبيا ساخت زيرا منى قطره قطره در آن مى ريزد و از آن بيرون مى رود هر گاه چهار گوش يا گرد ساخته مى‏ شد قطره اولين مى‏ ماند تا قطره دومين در آن مى‏ ريخت و آدمى از انزال منى لذت نمى‏ برد. چون منى از محل خود كه در فقرات پشت است به كليه فرو ريخته شود و كليه چون كرم بسته و باز مى‏ شود و به اندك اندك چون گلوله‏ يى از كمان پرت كنند آن را به مثانه مى‏ رساند.

تا شدن زانو را به جهت پشت سر قرار داد تا انسان به جهت پيش روى خود راه مى ‏رود و به اين علت حركات وى ميانه است و اگر چنين نبود در راه رفتن مى‏ افتاد

و پا را از سمت زير و دو سوى ميان باريك ساخت براى آنكه هر گاه همه پا بر زمين مى ‏ماند مانند آسيا سنگ گران مى‏ شد سنگ آسيا چون بر سر گردى خود باشد كودكى آن را مى‏ گرداند و هر گاه بر روى بر زمين افتد مرد بزرگ به سختى مى‏ تواند آن را مرتب كند.


آن طبيب هندى گفت: اينها را كجا آموخته‏ يى؟ گفت: از پدرانم و ايشان از پيامبر و او از فرخ سروش و او از پروردگار كه مصالح همه اجسام را داند. طبيب مسلمان شد و گفت: تو داناتر مردم روزگار خودى.
  

الخصال شيخ صدوق / ترجمه مدرس گيلانى، ج‏2، ص: 123

                     

پنج شنبه چهارم 3 1391 23:31

 امام صادق عليه السّلام بر امّ اسحاق (مادر وليد بن صبيح) نظر افكند در حالى كه يكى از دو فرزند خود: محمّد يا اسحاق را زير پستان داشت و فرمود:
او را از يك پستان تنها شير مده بلكه از هر دو پستان او را سير كن يكى بمنزله طعام و ديگرى بمنزله نوشابه باشد.

من لا يحضره الفقيه / ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر، ج‏5، ص: 148

پنج شنبه جهاردهم 2 1391 10:32

 امام صادق عليه السّلام فرمود:

هر گاه زن از محلّى برخاست كسى در آنجا ننشيند تا آن محلّ سرد شود.

 

من لا يحضره الفقيه / ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر، ج‏5، ص: 269

پنج شنبه بیست و چهارم 1 1391 23:1

امام صادق عليه السّلام فرمود: اى مردان از خداوند در باره دو ناتوان پروا كنيد (يعنى خداوند را در مورد آن دو فراموش نكنيد)

اوّل:كودكان بى‏سرپرست،

و دوّم: زنان.

 

 من لا يحضره الفقيه / ترجمه غفارى، على اكبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر، ج‏5، ص: 23

پنج شنبه بیست و چهارم 1 1391 22:35

 امام صادق عليه السلام فرمودند:

تا آنجا اميدوار بخدا باش كه تو را دلير بر گناه نكند

و تا آنجا از خدا بترس كه نوميد از رحمتش نگرداندت.


                        الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 14

چهارشنبه بیست و سوم 1 1391 21:51

 ابو عبد الله صادق (ع) گفت: هركس زن جوانى را شوهر دهد و يا مرد بى‏همسرى را به همسر برساند، از جمله كسانى است كه خداوند- عز و جل- با نظر رحمت به او خواهد نگريست.

 

                        گزيده كافى، ج‏5، ص: 6

سه شنبه بیست و دوم 1 1391 22:59

امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
علم به تعلم نيست بلكه نورى است كه از طرف خداوند بر دلها مى‏تابد، اينك اگر طالب علم هستى ابتداء از خود

حقيقت عبوديت را بخواه، علم را براى عمل طلب كن و از خداوند بخواه تا فهم شما را زياد كند.
به سه چيز مى‏توان حقيقت عبوديت را دريافت.
يكى اينكه بندگان آنچه را كه خداوند به آنها بخشيده است ملك خود ندانند، زيرا بندگان خدا مالك نيستند و هر چه دارند از خدا مى‏باشد و هر جا خدا امر كند بايد خرج كنند.
دوم اينكه بنده ‏اى هرگز قدرت ندارد با فكر و انديشه خود كارهاى خود را اداره كند،
سوم اينكه هر چه خداوند به او امر كرده و يا از آن نهى نموده است به كار گيرد و از اوامر و نواهى خدا سر باز نزند.
هر گاه بنده‏ اى چيزى را ملك خود نداند مال را انفاق مى‏كند.
هر گاه بنده‏ اى امور خود را به خداوند واگذارد و بفهمد كه با عقل و تدبيرش نمى‏تواند امور خود را آن طور كه هست اداره كند، گرفتارى‏هاى دنيا و مصائب آن بر او گوارا مى‏گردد،
هر گاه بنده‏ اى به اوامر و نواحى خداوند گردن‏ گذارد ديگر با مردم جدال و مناقشه نمى‏كند و آنها را آزار نمى‏دهد.
هر وقت كه آدميان به اين سه خصلت عمل كردند و مورد لطف و اكرام خداوند قرار گرفتند دنيا در نظر آنها كوچك مى‏شود و شيطان و مردم نمى‏توانند بر آنها سلطه پيدا كنند و دنبال جمع كردن مال و تكاثر و تفاخر نمى‏روند، و قصد رياست بر مردم و طلب عزّت ندارند و اوقات خود را به هدر نمى‏دهند.
اين اوصاف نخستين درجه پرهيزكاران است‏.
بحارالانوار جلد۱صفحه ۲۲۴تا۲۲۶

چهارشنبه نهم 1 1391 7:14
X